alert ("hello");

خطوط روند

از آنجا که تجزیه و تحلیل تکنیکال بر فرض وجود روندهای قیمت ساخته شده است ، استفاده از خطوط برای شناسایی و تأیید روند مهم است. خط روند یک خط مستقیم است که دو یا چند نقطه قیمتی را به هم متصل می کند و سپس در آینده ادامه می یابد تا به عنوان یک خط حمایت یا مقاومت عمل کند. بسیاری از اصول حمایت و مقاومت در خطوط روند هم قابل استفاده هستند. مهم است که قبل از ادامه کار ، کلیه مفاهیم ارائه شده در مقاله حمایت و مقاومت را مطالعه کرده باشید.

تعریف

روند صعودی

یک خط روند صعودی دارای شیب مثبت است و با اتصال دو یا چند نقطه در کف نمودار تشکیل می شود. کف دوم باید بالاتر از کف اول باشد تا خط ، شیب مثبت داشته باشد. توجه داشته باشید که حداقل سه نقطه باید برای در نظر گرفتن یک خط روند معتبر به هم وصل شوند.

خطوط روند صعودی به عنوان حمایت عمل می کنند و نشان می دهند که تقاضای خالص (مقدار تفاضل تقاضا به عرضه) با افزایش قیمت افزایش می یابد. افزایش قیمت همراه با افزایش تقاضا بسیار صعودی است و عزم جدی از طرف خریداران را نشان می دهد. تا زمانی که قیمتها بالاتر از خط روند باقی بمانند ، روند صعودی ثابت و دست نخورده در نظر گرفته می شود. شکسته شدن خط روند صعودی نشان می دهد که تقاضای خالص تضعیف شده است و تغییر روند می تواند قریب الوقوع باشد.

روند نزولی

یک خط روند نزولی دارای شیب منفی است و با اتصال دو یا چند قله تشکیل می شود. سطح دوم باید پایین تر از سطح اول باشد تا خط ، شیب منفی داشته باشد. توجه داشته باشید که حداقل سه نقطه باید برای در نظر گرفتن یک خط روند نزولی معتبر به هم وصل شوند.

خطوط روند نزولی به عنوان مقاومت عمل می کنند و نشان می دهند که با کاهش قیمت ، عرضه خالص (مقدار تفاضل عرضه به تقاضا) افزایش می یابد. کاهش قیمت همراه با افزایش عرضه بسیار نزولی است و عزم جدی فروشندگان را نشان می دهد. تا زمانی که قیمتها زیر خط نزولی باقی بمانند ، روند نزولی ثابت و دست نخورده است. شکسته شدن خط روند نزولی نشان می دهد که عرضه خالص رو به کاهش است و تغییر روند می تواند قریب الوقوع باشد.

تنظیمات مقیاس نمودار

وقتی نمودار را با استفاده از مقیاس لگاریتمی نگاه کنیم ، معمولا خط روندهای مناسب تری پدید می بینیم. این امر به ویژه هنگامی که خطوط روند طولانی مدت ترسیم می شوند یا تغییر بزرگی در قیمت ایجاد می شود ، صادق است. بیشتر برنامه های نمایش نمودار به کاربران این امکان را می دهند که مقیاس را به صورت لگاریتمی یا حسابی(معمولی) تنظیم کنند.

در مقیاس حسابی مقادیر افزایشی (۵،۱۰،۱۵،۲۰،۲۵،۳۰) به طور مساوی هنگام حرکت در محور عمودی نمایش داده میشود و یک حرکت ۱۰ دلاری در قیمت از ۱۰ دلار به ۲۰ دلار یا از ۱۰۰ تا ۱۱۰ دلار یکسان خواهد بود.

مقیاس لگاریتمی مقادیر افزایشی را به صورت درصد نشان می دهد. یک حرکت از ۱۰ دلار به ۲۰ دلار یک سود ۱۰۰٪ است و به نظر می رسد بسیار بیشتر از یک حرکت از ۱۰۰ دلار به ۱۱۰ دلار باشد ، که این تنها ۱۰٪ سود است.

در مورد (Amazon.com (AMZN ، با افت سهام در طی سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ ، دو شکسته کاذب بالای خط نزولی رخ داد. این شکست های کاذب می تواند منجر به خریدهای زودهنگام شود ، زیرا سهام پس از هر شکست دوباره کاهش یافت. سهام ۶۰ درصد از ارزش خود را طی یک دوره دو ساله از دست داد. مقیاس لگاریتمی ، درصد ضرر را به طور مساوی منعکس می کند ، و در این مثال روند نزولی تا تغییر روند اصلی شکسته نشده است.

در مورد EMC ، یک تغییر قیمت بزرگ در مدت زمان طولانی رخ داده است. در حالی که هیچ شکست کاذب در زیر خط صعودی در مقیاس حسابی مشاهده نشده ، نرخ صعود در مقیاس لگاریتمی صاف تر است. EMC در کمتر از دو سال سه بار دو برابر شد. در مقیاس لگاریتمی ، خط روند متناسب با تمام راه است. در مقیاس حسابی ، سه خط روند متفاوت برای پیشبرد نمودار قیمت لازم میباشد.

اعتبار سنجی

برای ترسیم یک خط روند ، حد اقل دو نقطه لازم است. هرچه نقاط بیشتری برای ترسیم خط روند استفاده شود ، اعتبار بیشتری به سطح حمایت یا مقاومت ، توسط خط روند داده می شود. یافتن بیش از ۲ نقطه برای ساختن یک خط روند ، گاهی دشوار است. با اینکه خطوط روند جنبه مهمی از تحلیل تکنیکی دارند ، همیشه نمی توان خطوط روند را در هر نمودار قیمت ترسیم کرد. قاعده کلی در تحلیل تکنیکال این است که برای ترسیم خط روند دو نقطه لازم است و نقطه سوم اعتبار آن را تأیید می کند.

نمودار مایکروسافت (MSFT) یک خط صعودی را نشان می دهد که ۴ بار لمس شده است. پس از لمس سوم در نوامبر ۱۹۹۹ ، خط روند بعنوان خط حمایت معتبر در نظر گرفته شده است. اکنون که سهام چهارمین بار به این سطح برخورد میکند ، اعتبار سطح حمایتی حتی بیشتر می شود. تا زمانی که سهام بالاتر از خط روند (حمایت) باقی بماند ، روند در کنترل گاوها باقی خواهد ماند. شکست روند نشان می دهد که عرضه خالص رو به افزایش است و تغییر روند می تواند قریب الوقوع باشد.

فاصله از نقاط

کف های استفاده شده برای تشکیل یک خط صعودی و قله های استفاده شده برای تشکیل یک خط نزولی نباید خیلی از هم فاصله داشته باشند ، یا خیلی نزدیک به هم باشند. مناسب ترین فاصله از هم به بازه زمانی ، میزان حرکت قیمت و ترجیحات شخصی بستگی دارد. اگر نقاط ، زیادی به هم نزدیک یا دور باشند ممکن است آن خط روند اعتبار چندانی نداشته باشد.

در مثال وال مارت (WMT) ، ابتدا خطی از نقطه ۱ به ۲ رسم شده که میبینید مناسب نیست. به نظر می رسد که دومین نقطه برای رسم یک خط روند معتبر مناسب تر باشد و در واقع بسیار نزدیک به نقطه اول است. با این حال ، ترسیم یک خط روند از نقطه ۲ و ادامه آن تا سطح لمس شده در فوریه ممکن است.

زاویه

با افزایش شیب یک خط روند ، اعتبار سطح حمایت یا مقاومت کاهش می یابد. شیب یک خط روند از حرکت شدید (صعودی یا نزولی) در مدت زمانی معیین ، مشخص میشود. خط روند با زاویه تند ایجاد شده از چنین حرکات شدیدی بعید است که از سطح حمایت یا مقاومت معتبری برخوردار باشد. حتی اگر خط روند با سه نقطه به ظاهر معتبر شکل بگیرد ، تلاش برای ادامه حرکت برای مدت زمان طولانی در یک خط روند تند و یا استفاده از سطح حمایت و مقاومت تعیین شده ، اغلب دشوار خواهد بود.

خط روند صعودی (Yahoo! (YHOO طی یک دوره ۵ ماهه چهار بار لمس شد. فاصله بین نقاط خوب به نظر می رسد ، اما خط روند ناپایدار است و شیب آن زیاد ، البته قیمت به زیر خط روند نفوذ نکرده است. با این حال ، تلاش برای فهمیدن مکان نقطه برگشتی یا عکس العمل بعد از شکست روند کار بسیار دشواری است. طول مدت زمان سپری شده و اندازه ارتفاع تغییرات قیمت می تواند بر زاویه یک خط روند تأثیر بگذارند. پس این را به خاطر بسپارید که خطوط روند با شیب ملایمتر میتوانند اعتبار بیشتری داشته باشند و حمایت و مقاومت قوی تری را شکل بدهند.

خطوط روند داخلی

به نظر می رسد گاهی اوقات امکان ترسیم خط روند وجود دارد ، اما نقاط دقیقا با هم مطابقت ندارند. قله ها یا کف ها ممکن است برجسته نباشند و یا ممکن است زاویه شیب تندی داشته باشد یا نقاط ممکن است خیلی نزدیک به هم باشند. اگر یک یا دو نقطه نادیده گرفته شود ، می توان یک خط روند متناسب شکل داد. با نوسانات موجود در بازار ، قیمت ها می توانند بیش از حد واکنش نشان دهند و باعث ایجاد برجستگی هایی می شوند که قله ها و کف های کاذب ایجاد می کنند. یک روش برای مقابله با این هیجانات بازار ، ترسیم خطوط روند داخلی است که این برجستگی های قیمت را تا حدی معقول نادیده می گیرد.

خط روند بلند مدت ($S&P 500 (SPX از اواخر سال ۱۹۹۴ گسترش می یابد و قیمت در ژوئیه ۹۶ ، سپتامبر ۹۸ و اکتبر ۹۸ خط روند را لمس می کند. این کف ها با فروش از قله شکل گرفتند و نمایانگر حرکات شدید قیمت که از زیر خط روند بیرون زده است میباشند. با کشیدن خط روند از داخل کف ها، به نظر می رسد که این خط با زاویه ای معقول رسم شده و سایر کف ها را نیز در بر گرفته است.

گاهی اوقات ، یک محدوده قیمتی وجود دارد که نواسانات هیجانی زیادی دارد. منطقه هایی که قیمتها در یک بازه زمانی و قیمتی محدود قرار می گیرند. در محدوده قیمتی می توان برای ترسیم خط روند ، هیجانات قیمتی را نادیده گرفت. نمودار (Coca Cola (KO یک خط روند داخلی را نشان می دهد که به واسطه نادیده گرفتن هیجانات و استفاده از محدوده های قیمت شکل می گیرد. در اکتبر و نوامبر سال ۱۹۹۸ ، Coca یک قله را تشکیل داد که قله نوامبر بالاتر از قله اکتبر (فلش قرمز) است. اگر اوج نوامبر برای ترسیم یک خط روند استفاده می شد ، شیب منفی تر می شد. با این حال ، این فقط یک خط روند دو نقطه ای خواهد بود ، زیرا اوج ماه می تا ژوئن ۹۹ خیلی نزدیک به هم هستند (فلش های سیاه). پس از تشکیل قله دسامبر ۹۹ (پیکان سبز) ، می توان براساس محدوده قیمتی در حوالی اکتبر / نوامبر ۹۸ و قله های دسامبر ۹۹ (خط آبی) خط روند داخلی را ترسیم کرد. این خط روند مبتنی بر سه لمس معتبر است و مقاومت در ژانویه ۲۰۰۰ (پیکان آبی) را با دقت پیش بینی می کند.

نتیجه

خطوط روند می توانند بینش خوبی را ارائه دهند ، اما در صورت استفاده نادرست ، می توانند سیگنال های کاذبی را نیز ایجاد کنند. موارد دیگری مانند سطح افقی حمایت و مقاومت یا تحلیل قله ها و کف ها باید برای اعتبارسنجی خط روند استفاده شوند.

در حالی که خطوط روند به یک جنبه بسیار رایج در تحلیل تکنیکی تبدیل شده اند ، آنها صرفاً ابزاری برای ایجاد ، تحلیل و تأیید یک روند هستند. خط روند صعودی برای (VeriSign (VRSN چهار بار لمس شد و به نظر می رسد یک سطح حمایت معتبر است. حتی اگر خط روند در ژانویه ۲۰۰۰ شکسته می شد ، قله قبلی مقاومت ایجاد میکرد و شکست خط روند را تأیید نمیکرد. علاوه بر این ، سهام قبل از شکستن خط روند صعودی ، قله بالاتری را ثبت کرد.

شکست خط روند نباید سیگنال نهایی باشد ، بلکه باید صرفاً به عنوان هشداری باشد مبنی بر اینکه ممکن است تغییر روند قریب الوقوع باشد. سرمایه گذاران و معامله گران برای تغییر احتمالی روند می توانند به دیگر سیگنال های تأیید کننده توجه کنند.